جدول جو
جدول جو

معنی تاج کندی - جستجوی لغت در جدول جو

تاج کندی
(کِ)
زید بن حسن کندی متوفی بسال 613 هجری قمری او راست: ’نتف الحیه من ابن دحیه’. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 583). رجوع به تاج الدین کندی و زید بن حسن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
دهی است از دهستان چالداران بخش سیه چشمه شهرستان ماکو واقع در 9 هزارگزی خاوری سیه چشمه. 2 هزارگزی خاور شوسۀ خوی به سیه چشمه، کوهستانی، سردسیر سالم، با 62 تن سکنه، آبش از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی جاجیم بافی، راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ)
دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر است که در 21هزارگزی جنوب ورزقان و 12500گزی شوسۀ تبریز به اهر واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 321 تن سکنه دارد، شیعه، ترکی. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است جزءدهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 33 هزارگزی شمال کلیبر و 33 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل دارای 225 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این دهکده از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند و از صنایع دستی گلیم می بافند. راه آنجامالرو است. این دهکده از دو محل تشکیل شده یکی بنام خان کندی بالا و دیگر خان کندی پایین. فاصله آن دو 7/5 هزارگز و سکنۀ خان کندی پایین 122 نفر و محل قشلاق ایل چلیپانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر که در 32هزارگزی شمال ورزقان و 30هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر واقع شده. کوهستانی است و 128 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رود خانه ونستان، محصولش غلات، انگور، انار و انجیر، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی بافتن جاجیم های نفیس وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کِ نِ)
جان فیتز جرالد. سی و ششمین رئیس جمهور کشور ایالات متحدۀ آمریکای شمالی (1917- 1963 میلادی). وی در 1946 به نمایندگی حزب دموکرات انتخاب شد و سه دوره نمایندۀ مجلس بود. آنگاه در سال 1952 سناتور گردید و در سال 1956 نامزد معاونت ریاست جمهوری شد و در سال 1960 به ریاست جمهوری برگزیده شد و در سال 1963 به قتل رسید. او راست: چرا انگلستان به خواب رفت. سیمای شجاعان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ)
دهی است از دهستان غنی بیگلو که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 172 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(جِ سَ کَ دَ)
افسر اسکندر مقدونی. تاج اسکندری. رجوع بهمین ترکیب شود. مؤلف آنندراج گوید: ظاهراً برای تقابل با تخت سلیمان است:
بنگر چمن از عنبر و کافور مکلل
بنگر سحر از لؤلؤ و یاقوت مشجر
برطرف چمن هست مگر تخت سلیمان
بر فرق سرم هست مگر تاج سکندر.
امیرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جِ خُ جَ)
محمد بن علی بن محمد معروف به تاج الخجندی. او راست: ’بستان العطارین’. بفارسی. (از کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 197)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، که در 15 هزارگزی جنوب باختری پلدشت و دوهزارگزی جنوب راه شوسۀ پلدشت به ماکو واقع است. جلگه ای معتدل، مالاریایی و دارای 300 تن سکنه است. آب آن از رود خانه زنگمار تأمین میشود و محصول عمده آن غلات، پنبه، کرچک، بزرک، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است جزء دهستان خرقان ساوۀ بخش مرکزی شهرستان ساوه واقع در 22 هزارگزی شمال ساوه و 15 هزارگزی راه عمومی. این ده در جلگه واقع شده و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 183 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ومختصر سیب زمینی است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان ترک شهرستان ملایر. دارای 648 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
منسوب به تاشکند
لغت نامه دهخدا
(کَ)
طاشکندی. حافظ محمد تاشکندی سبط علی قوشجی. او راست: تاریخ طاشکندی در باب خواقین الازبکیه و تاریخ آل چنگیز. (کشف الظنون چ 2 استانبول ج 1 ستون 282 و 297)
طاشکندی. محمد. او راست: شرح باب الصرف از کتاب میزان الادب، تألیف عصام الدین اسفراینی. رجوع به طاشکندی و معجم المطبوعات ج 2 ص 1222 شود
لغت نامه دهخدا
عمل برداشت نشای برنج از محل خزانه جهت نشا
فرهنگ گویش مازندرانی
با بی میلی کاری را به انجام رساندن، با فشار و زحمت کاری
فرهنگ گویش مازندرانی